ورزشگاه آزادی در زمان حمله باز ماند؛ دلیلش چه بود؟
در میانه روزهایی که آسمان ایران از صدای هشدارهای حمله هوایی پر شده بود، اتفاقی جالب در پایتخت رخ داد: ورزشگاه آزادی باز ماند. در شرایطی که بسیاری از مراکز عمومی تعطیل یا نیمهتعطیل بودند، این مجموعه ورزشی بزرگ همچنان فعال بود. اما چرا؟ آیا این تصمیم پیام خاصی داشت یا فقط یک اقدام نمادین دیگر بود؟

ورزشگاه آزادی؛ فعال در روزهای بحرانی
محسن خمارلو، مدیر مجموعه ورزشی آزادی، اعلام کرد که در روزهای حمله اخیر، ورزشگاه آزادی بر اساس دستور وزارت ورزش و جوانان باز نگه داشته شد تا خدمات لازم به فدراسیونهای ورزشی و فعالان این حوزه ارائه دهد.
او در اظهارات خود تأکید کرد:
«در شرایطی که ایران هدف حملات خارجی بود، نیروهای مسلح ما با اقتدار از کشور دفاع کردند و جامعه ورزش نیز همراهی خود را نشان داد.»
همراهی جامعه ورزش یا دستور از بالا؟
مدیر ورزشگاه آزادی گفته که جامعه ورزش در سراسر کشور نیز با “صداقت و تعهد” از نیروهای نظامی پشتیبانی کردهاند. به گفتهی او، این حضور نشانهای از “همبستگی ملی” است. اما سوال مهم اینجاست: این همراهی، خودجوش بود یا از بالا هدایت شده؟
یاد شهدا و حمایت رسمی از نظام
خمارلو در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به شهدای دانشگاهی، امدادگر، ورزشکار و فرمانده نظامی، گفته است که جامعه ورزش با پشتیبانی از نیروهای مسلح، صلابت ملت ایران را به نمایش گذاشت.
اما در این میان، آنچه توجه را جلب میکند، تمرکز مکرر او بر نقش ورزشگاه آزادی بهعنوان نماد آمادگی و پشتیبانی است. این تأکید بیش از حد، شاید ناخواسته این سوال را در ذهن ایجاد کند که آیا این اقدام، صرفاً یک حرکت تبلیغاتی بوده یا واقعاً هدفی عملیاتی داشته است؟
یک نگاه از بیرون: آیا ورزشکاران واقعاً همراهند؟
واقعیت این است که در سالهای اخیر، بسیاری از ورزشکاران حرفهای از ایران مهاجرت کردهاند یا با سکوت خبری، از ورود به مسائل سیاسی پرهیز کردهاند. در چنین شرایطی، طبیعی است که “حمایت جامعه ورزش” تا حدی با دیده تردید نگاه شود.
پشت پرده باز بودن ورزشگاه آزادی
باز ماندن ورزشگاه آزادی در روزهای حمله، در ظاهر نشاندهندهی آمادگی و همراهی جامعه ورزش با ساختار رسمی کشور بود. اما آیا این «باز بودن»، به معنای «همراه بودن» واقعی است؟ شواهد و واکنشهای پشتصحنه حکایت از واقعیتی متفاوت دارد.
بسیاری از ورزشکاران ترجیح دادهاند سکوت کنند یا از کشور مهاجرت کنند، تا درگیر فضای رسمی و سیاسی نشوند. پس طبیعی است که مشارکت آنها در چنین موقعیتهایی، بیشتر ناشی از اجبار یا محافظهکاری باشد تا انتخابی قلبی یا حمایت بیقید و شرط.
در چنین فضاهایی، تصمیمهایی مثل فعال نگهداشتن ورزشگاه آزادی ممکن است بیش از آنکه بازتاب واقعیت جامعه ورزش باشند، بازتاب ارادهی نهادهای رسمی برای القای پیام “ثبات در بحران” به افکار عمومی باشند.